خوش اخلاقی، نیمی از دین
به گزارش وبلاگ مستر، روانشناسی عقیده دارد رفتارهای مثبت و خصوصا حمایت های اجتماعی، برای سلامت بدن مفید است و احتمال تحلیل های جسمی ناشی از بیماری یا افزایش سن را به تأخیر می اندازد.
از یک دیدگاه، رابطه اجتماعی هم باید محدوده وسیع داشته باشد (مبتنی بر تک روی و گوشه نشینی نباشد) و هم تعارضات را بردارد. ارتباط اجتماعی زاید، مجازی و کاذب، به بهانه خوش اخلاقی، نه تنها ثمر بخش نیست، بلکه آزردگی خاطر را تشدید می کند و باعث افزایش استرس های روانی می شود. کارکرد دین در مورد اخلاق دینی، مبتنی بر سلامت فردی و اجتماعی است. اگر می گوییم خوش اخلاقی نیمی از دین است، به این علت است که اخلاق دینی حمایت های روانی و اجتماعی را در جهت سلامت انسان صورت می دهد، و این امر بر اثر نقش مثبت و محافظتی این حمایت ها بر روی سلامت فرد است.روانشناسی عقیده دارد رفتارهای مثبت و خصوصا حمایت های اجتماعی، برای سلامت بدن مفید است و احتمال تحلیل های جسمی ناشی از بیماری یا افزایش سن را (شاید حدود یک دهه) به تأخیر می اندازد. اخلاق دینی علاوه بر حمایت اجتماعی، على الخصوص با وحدت در سنن و احکام، به وسیله باورهای کنترل شده و کنترل اجتماعی (به واسطه نهی از منکر، جنت و دوزخ) سلامت و طول عمر را افزایش می دهد، زیرا انسان با غفلت ها و نفسیاتش به مقدار بسیار سرکشی می کند، این طغیان و اخلاق دینی مهار می سازد. اگر فرد آگاهانه و حساب گرانه نوع ارتباط با دیگران را برگزیند، به سلامت و آرامش نزدیک تر می شود، در غیر این صورت روابط نامحدود و نامشروع، درد سرساز و نومیدکننده است.
سرمایه های معناداری مثل اعتماد، حمایت، و جاذبه های اخلاقی، اهمیت سرمایه مادی را تضعیف می سازد. بعد اهمیت سرمایه مالی را بیان خواهیم کرد، اما سرمایه معنوی (اجتماعی) اهمیت بیشتری دارد، چرا که به وسیله سرمایه معنوی - اجتماعی، بیشتر و بهتر می توانیم به سرمایه مادی برسیم. به عبارت دیگر، برای دست یابی به اهداف مالی سلامت، محتاج اعتماد متقابل اجتماعی هستیم که بتوانیم به وسیله ارتباط و مراوده متقابل، حمایت دیگران را برای مساعدت و همکاری با خود جذب کنیم. اگر در اقتصاد می گویند: آدم خوش معامله شریک مال مردم است، به این علت است که با خوش حسابی اعتماد دیگران را به مثابه مهم ترین مفهوم سرمایه اجتماعی جلب نموده ایم.
فرد اگر فقیر هم باشد، یا بنا بر ادله موجه و غیرموجه به مقدار کافی مقروض شده است، چون جامعه باور نموده که حقیقتا شرایط مالی مناسبی ندارد، او را کمک میکند و شرایط مالی و سلامت روحی اش را بازسازی می کند. اما در شرایط مجعولی مثل کلاهبرداری و سندسازی که به رغم تصور جاعل ، جامعه به زودی متوجه می شود که فرد اعتماد جامعه نسبت به خود را سلب نموده نمی تواند از دیگران انتظار کمک داشته باشد. عدم حمایت اجتماعی، فقط تنهایی فرد را رقم می زند. این تنهایی مقدمة ضعف حیات اجتماعی، مثل افسردگی است. سرمایه اجتماعی تضعیف شده (بی اعتمادی عمومی) از آفات اصلی ارتباط اجتماعی سالم است.
انتظار رفاه، بیش از توهم رنج، آزاردهنده و نومیدکننده است، و به نظر می رسد، اتفاقا چون رفاه کم است، ارزشمند است.
حدی از آسایش و رفاه نویددهنده سلامت و طول عمر است، زیرا آسایش از منظری تعادل بخش رنج است و از دیدگاهی دیگر، خنثی کننده آن. سکوتی که در آرامش وجود دارد، زنگار رنج را در مدتی کوتاه از فکر می زداید، نیروی جسمی و روانی را باز فراوری می کند، و زمینه تحرک و تداوم حیات را مهیا می سازد. انتظارهایی داریم که برآورده نمی شوند، هزینه هایی داریم که مهیا نمی شوند، نگرانی هایی داریم که ما را محاط نموده اند، گناهانی نموده ایم که ما را از خودمان متنفر نموده است، و رؤیاهایی نیز که به آن ها امیدی نیست. این ها ما را در کش و قوس مکالمات فکری و درونی مان به توقف هنگام درماندگی یا گریز هنگام عصیان و خفقان وا می دارند. اما هنگامی که سکوت را در فکر خود کشف کنیم و به آن بپردازیم دیگر به آن همه تصاویر تصادفی که پیغام آور نگرانی، عصبانیت و درد هستند توجهی نخواهیم کرد.
زمانی که راهی مکانی آرام (صحرا، کویر، اتاق خواب و...) می شویم یا سکوت میکنیم و در خود فرو می رویم، احساس عظیمی از رهایی طبیعی و واقع گرایانه به ما دست می دهد، و ما را در پهنه بین خواب و هشکمک دچار تحولی هیجان انگیز می سازد. این تحول، در خلال مدتی تصور ما از خودمان را تغییر می دهد؛ تغییری که ما آن را بهبود و سلامت روانی نام می نهیم. آرام بخشی سکوت، وابسته به شرایطی است که در آن، نگرانی ها و آزردگی ها ما را محاط نموده باشند، یا بنا بر ادله ای نیازمند سکون و سکوت باشیم. همانگونه که برای بچه ها و جوانان سکوت، ناخواسته و خسته کننده است، برای سالمندان نیز نگران کننده، و حتی وحشت آور است. پیران اگر چه محتاج رفاه و آسایش اند، اما چندان از سکوت و تنهایی رضا ندارند، (خصوصا پیر زنان). سکوت محل تولد شادی ها است اما در شادی ها نیازی به سکوت نداریم.
اگر آسایش به معنای تن آسایی و تحرک نداشتن باشد، با آن مخالفیم. تحرک یکی از عناصر اصلی سلامت و حیات است، اما آنچه اینجا در باره آسایش مطرح است، آسایش به مفهوم جلوگیری از افراط در حرکت، و کوشش جسمانی بیش از توان فرد است. آسایش به معنای حدی از آرامش و سکون فیزیکی است، که در آن فرد، از تحلیل زاید توان جسمانی جلوگیری می کند. به عبارتی، گرچه تحرک فیزیکی نیروبخش و فعال کننده است، تحرک فراتر از توان فرد زائل کننده قوا، و تضعیف کننده سلامت است. آسایش روان، اهمیتی بیشتر از آسایش جسم دارد، اما این امر به معنای بی خیالی و خونسردی نیست. آسایش روانی زایدالوصف، شرایط زیستی فرد را تا حد یک انسان تن آسا و تنبل کاهش می دهد، این کهولت و تن آسایی، به مثابه عدم تحرک، راهنمایی کننده فرد به سمت فقر مادی و مسائل روحی- روانی، و بیانگر آثار اجتماعی و روانی بیکاری و فقر در جامعه است.
منبع: رمز سلامت و طول عمر، حسین حسنی، صص239-234، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1391
منبع: راسخون